![](http://s9.picofile.com/file/8318959676/8.jpg)
لطفاً خودت را معرفی کن.
من یزدان بهمئینژاد، دانشجوی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر هستم؛ اما در بهبهان زندگی میکنم. سال اول که کنکور دادم رتبهی خوبی نگرفتم و 11000 منطقه شدم اما سال دوم رتبهام رشد خوبی داشت و 981 تجربی منطقهی 2 شدم.
قسمت گفتوگو با قهرمانان پیشرفت در مجلهی سرای دانش را میخواندی؟
من و مادرم همهی گفتوگوهای مجله را میخواندیم و برایمان جالب بود.
از خانوادهات هم میگویی؟
پدرم سرهنگ و مادرم خانهدار است. برادر بزرگم گرافیست است و دو خواهر هم دارم که یکی 12 سال دارد و دیگری 6 سال.
به چه مدرسهای میرفتی و معدلت چند بود؟
به مدرسهی استعدادهای درخشان میرفتم و معدلم در سوم دبیرستان 16.94 شد. تازه از سال چهارم اهمیت کنکور را متوجه شدم و معدلم 17.25 شد. من خیلی دیر به فکر کنکور افتادم.
چه شد که تصمیم گرفتی یک بار دیگر مسیر کنکور را طی کنی؟
کسی که هدف داشته باشد از خواستههای دیگرش چشمپوشی میکند. من از اول هدفم پزشکی بود و وقتی رتبهام خوب نشد دوباره تصمیم گرفتم باانگیزهتر از قبل درس بخوانم. اگر هدف برای شخص مهم باشد، درس خواندن اصلاً سخت نیست. البته خانوادهام هم خیلی حمایت کردند.
یعنی در توان خودت میدیدی که یک سال دیگر با جدیت درس بخوانی؟
من در ریاضی و فیزیک خیلی مشکل داشتم و پایهی درسیام ضعیف بود. میدانستم که مسیر سختی را در پیش دارم. سال دوم را با انگیزهی زیادی شروع کردم و کار سختی بود که رتبهی پنجرقمیام را به حد نصاب برای رشتهی پزشکی برسانم. به هر حال هیچ وقت روحیهام را از دست ندادم و با خواندن گفتوگو با دانشآموزان دیگر به این نتیجه رسیده بودم که اگر تلاش کنم موفق خواهم شد.
وقتی تصمیم گرفتی دوباره در کنکور شرکت کنی از چه زمانی شروع کردی؟
وقتی نتایج اعلام شد خیلی از دوستانم قبول شده بودند. سعی کردم با آنها مشورت کنم و نظرات آنها خیلی کمکم کرد. در شهریورماه درس خواندن را دوباره شروع کردم.
چند سال عضو کانون بودی؟
من از دوم دبیرستان و یک سال هم فارغالتحصیل به مدت 4 سال در آزمونهای کانون شرکت کردم.
وضعیت ترازهایت در آزمونها چگونه بود؟
سال دوم دبیرستان در اولین آزمون کانون ترازم 4900 شد و دو سال پشت سر هم همین تراز را داشتم. سال چهارم افزایش تراز داشتم و میانگین ترازم به 5800 رسید. وقتی تصمیم گرفتم دوباره در کنکور شرکت کنم در اولین آزمون ترازم 5900 شد و در چهارمین آزمون به 6720 رسید. تا کنکور هم تقریباً در همین حد بودم.
وقتی در اولین آزمون تراز 5900 شدی انگیزهات را از دست ندادی؟
مسلماً ناراحت شدم و برایم تلنگر بود؛ اما از روز بعد دوباره درس خواندن را شروع کردم.
در عرض چهار آزمون پیشرفت خوبی داشتی. چهکار کردی؟
من فقط طبق برنامهی راهبردی آزمونها پیش رفتم و تمرکزم را روی درسها بیشتر کردم تا توانستم حدود 700 نمره رشد تراز داشته باشم. به هر حال وقتی ترازم را با رتبههای خوب در آزمونها مقایسه میکردم به این نتیجه راضی نبودم و این موضوع باعث میشد تلاشم را ادامه دهم. بالاترین تراز من 6850 شد و باز هم خیالم راحت نبود و از خودم راضی نبودم. از طرفی نمیتوانستم به رشتهی دیگری غیر از پزشکی فکر کنم. سعی کردم به تراز فکر نکنم و اولویتم یادگیری مطالب باشد. در طول دو هفته درسها را طوری میخواندم که یک ماه بعد فقط به مرور نیاز داشته باشم و آنها را فراموش نکنم.
در آزمونهای جمعبندی خردادماه چه وضعیتی داشتی؟
در آزمون اول ترازم 6300 شد. آزمون دوم 6500 و آزمون سوم 6750 شد. درواقع آزمون به آزمون رشد کردم. در آزمون اول هنوز وقت نکرده بودم همهی مباحث را دوره کنم اما برای دو آزمون دیگر فرصت اتمام مباحث را داشتم.
در سه آزمون جامع به ترتیب پیشرفت خوبی داشتی و به نظرم به اعتمادبهنفس تو کمک کرد. روز کنکور چه اتفاقی افتاد؟
شب قبل از کنکور آرامش خوبی داشتم و صبح با انرژی زیادی بیدار شدم؛ اما وقتی وارد جلسهی کنکور شدم اضطراب پیدا کردم. من در آزمونهای کانون ادبیات را از همان اولین سؤال پاسخ میدادم و معمولاً هم نتیجهام خوب میشد. در کنکور هم طبق روال قبل از ابتدا شروع کردم اما دو سؤال اول که مربوط به املا بود وقتم را گرفت و وقتی نتوانستم جواب بدهم نگرانیام را بیشتر کرد. بهسرعت تمرکزم را به دست آوردم و به اجازه ندادم روی بقیهی سؤالات تأثیر بگذارد. در زمان ذخیرهشده به سؤالات برگشتم و توانستم به آنها پاسخ بدهم. به هر حال از خودم راضی نبودم. سال اول نمرهام در کنکور 72 شد اما سال دوم 68 شدم. برای دین و زندگی هم به مشکل خوردم. من در 6 آزمون کانون در این درس نمرهی کامل را گرفته بودم و از خودم توقع حداقل نمرهی 80 را داشتم. سؤالات سخت طرح شده بود و چون انتظار زیادی از خودم داشتم به سؤالات شکدار هم جواب دادم و نمرهام خیلی کم شد. سال اول در دین و زندگی 70 شدم اما سال دوم نمرهام 44 شد. در عربی هم پیشرفت کمی داشتم. سال اول 50 درصد شدم و سال دوم 54 درصد. در زبان انگلیسی پیشرفت خوبی داشتم و از نمرهی 42 به 66 رسیدم. به هر حال وقتی دفترچهی اختصاصیها را گرفتم از عمومیها راضی نبودم. در اختصاصیها طبق معمولا به ترتیب دفترچه پاسخ دادم. من در اجرای زمانهای نقصانی مشکل داشتم اما در دو آزمون جامع آخر آن را بهخوبی یاد گرفتم و خیلی به من کمک کرد. در ریاضی به 13 سؤال جواب دادم و زمان را ذخیره کردم. به سراغ زیست رفتم و طبق زمان نقصانی که قبلاً مشخص کرده بودم جواب دادم. فیزیک را هم مثل ریاضی جواب دادم. در شیمی سؤالات مربوط به مسائل و شمارشیها را جواب ندادم و همهی اینها را برای دور دوم گذاشتم. زیست برایم خیلی اهمیت داشت و وقتی به آن برگشتم از 50 سؤال به 44 سؤال جواب دادم و با داشتن سه غلط نمرهام 80 شد؛ در حالی که سال قبل نمرهام 30 شده بود.
نتیجهات در ریاضی و فیزیک چه شد؟
در کنکور وقتی بار دوم به سؤالات ریاضی و فیزیک برگشتم تمام پاسخهایم درست بود و نمرهام در هر دو 53 شد؛ در حالی که در کنکور سال قبل نمرهام در ریاضی 33 و در فیزیک 20 شده بود.
وقتی خیالت از این سه درس راحت شد آیا هنوز وقت داشتی که به شیمی برگردی؟
من هنوز 25 دقیقه وقت داشتم و تمام این زمان را به مسائل شیمی و سؤالات شمارشی اختصاصی دادم و توانستم به 6 سؤال دیگر بهدرستی پاسخ بدهم و نمرهام 64 شد. سال قبل نمرهام در شیمی 27 شده بود و پیشرفت خوبی برایم محسوب میشد.
به عنوان کسی که در ریاضی و فیزیک ضعیف بودی چهقدر توصیه میکنی که دانشآموزان به این دو درس توجه کنند؟
این دو درس در سال کنکور خیلی اذیتم کرد و میدانستم که برای قبولی در کنکور به این دو درس هم نیاز دارم و باید همهی درسها را به تعادل برسانم و نمیتوانم فقط با دو درسی که در آنها قوی هستم نتیجه بگیرم. تا دیماه ترازم رشد نداشت و نگران شده بودم. با بررسی کارنامههایم متوجه شدم دلیل آن، نمرات ریاضی و فیزیکم است. تصمیم گرفتم در اسفندماه به کلاس رفع اشکال بروم. البته فقط برای مباحثی از کلاس استفاده کردم که قبلاً خوانده بودم و مشکل داشتم. مباحثی را که اصلاً نخوانده بودم کنار گذاشتم.
به دانشآموزان پایه توصیهای در مورد درس ریاضی و فیزیک داری؟
من به این دو درس علاقه نداشتم؛ بنابراین به کسانی که مثل من علاقه ندارند توصیه میکنم اگر میخواهند به هدف خود برسند نظرشان را در مورد این دو درس تغییر دهند و با علاقه آنها را بخوانند. من سه سال ریاضی و فیزیک را بیعلاقه خواندم و چیزی یاد نگرفتم و سال کنکور خیلی به ضررم تمام شد. اگر هم علاقه دارند از سالهای پایه با دقت و تمرکز بخوانند تا در سال کنکور مشکلی نداشته باشند. من با اینکه به زیست علاقه داشتم چون از سالهای پایه با دقت نخوانده بودم سال کنکور مجبور شدم روزی 4 ساعت فقط زیست بخوانم و نمیتوانستم وقت بیشتری برای درسهای ضعیفترم بگذارم. توصیهی من این است که از همین حالا درسها را منظم و مستمر و با دقت بخوانند.
ساعت مطالعهات در کنکور 96 چه تغییری با کنکور 95 داشت؟
برای کنکور 95 به مدرسه میرفتم و وقت کمتری داشتم و به طور مثال نتوانستم زیست را جمعبندی کنم. سال دوم تصمیم گرفتم بالاترین نمرهام را از زیست بگیرم. روزی 4 ساعت زیست میخواندم و سه ماه به کنکور به 5 ساعت رساندم. ساعت مطالعهام در سال 95 روزهای تعطیل 10 ساعت بود اما سال دوم ساعت مطالعهام را بهتدریج زیاد کردم و به روزی 12 ساعت رساندم و آن را حفظ کردم. در طول این دوران روزی نبود که کمتر از 11 ساعت درس بخوانم. این استمرار را تا روز کنکور حفظ کردم.
منبع:کانون فرهنگی اموزش-قلم چی